دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
روایت خبرنگار آنا از دیدار مداحان با رهبر انقلاب؛

سنگ تمام بچه‌محل‌های شهید ابراهیم هادی برای رهبری؛ «فدایی داری آقا»

سنگ تمام بچه‌محل‌های شهید ابراهیم هادی برای رهبری؛ «فدایی داری آقا»
روز گذشته و همزمان با میلاد حضرت زهرا(س) جمعی از مداحان کشورمان به همراهان نمایندگان برخی کشورها با رهبر انقلاب دیدار کردند.
کد خبر : 888887

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، دیدار سالانه مداحان با رهبر انقلاب صبح امروز چهارشنبه ۱۳ دی‌ماه مصادف با سالروز میلاد حضرت زهرا(س) برگزار شد و ۶ نفر از مداحان و یک شاعر محضر ایشان به مدیحه‌خوانی پرداختند.

دلهره شیرین صبح

دلهره داشتم نکند دیر برسم، کارت دست دیگری بود و من باید او را پیدا می‌کردم تا کارت ورودم را بگیرم، شش و نیم صبح به گمان اینکه باید جزء نفرات اول باشم رسیدم به جایی که قرار گذاشتم بودیم، دو مرتبه تماس و نتیجه این شد که باید تا ساعت هفت و ربع صبر کنم کارت برسد و اجازه ورود داشته باشم. سرد بود اما به این نکته توجهی نکردم چون مدام در پی این بودم به موقع وارد شوم و مکانی باشم که دید مناسبی داشته باشم.

ساعت مقرر رسید و من کارت را گرفتم و در ادامه در صفی برای سایر موارد ایستادم، از کشورهای دیگر هم دوستانی حضور داشتند مثل، لبنان، عراق و کویت، اطرافیانم در صف مداحان بانوی جوان لبنانی بودند، از صحبت‌هایشان متوجه شدم سه یا چهار روزی به مشهد رفته بودند و مستقیم خود را به خیابان فلسطین رسانده‌اند، ذوق و صبر غیر قابل وصفی در صف داشتند، مدام می‌پرسیدند، صف طولانی است، پس از این پیچ باز هم پیچ دیگری مانده! با خنده گفتم پیچ که زیاد است...

مداحان سایر کشورها هم بودند

می‌گفتند در لبنان مداحی می‌کنند، سنی نداشتند، اما صدای زیبایی که وقتی سرود «سلام فرمانده» آرام و سه نفری می‌خواندند، متوجه شدم برنامه متعددی در لبنان و سایر کشورها دارند.

وارد بخشی که برای پذیرایی در نظر گرفته شده بود شدیم همچنان کنارشان بودند، از شعف دیدارمدام در پی خودکار بودند تا روی دست‌شان مطلبی را بنویسند، سرانجام خودکار پیدا شد و متن مکتوب. این مسیر که هوا تا ساعت هشت هم سرد بود انگار تمامی نداشت، بالاخره در کنار همسر برخی از مداحان (که آن را هم در صف متوجه شدم) به حسینیه همیشه آبی رنگ امام خمینی (ره) رسیدم، چیزی به همراه نداشتم جز دو کارت تحویل وسایل و یک برگ شعری که قرار بود به عنوان سرود حاضران آن را اجرا کنند.

جاگیر شدیم، درست در سمت چپ آقا، جمع، جمع مداحان و شاعران بود و از سکوت خبری نبود، هرکسی مدحی می‌خواند و می نشست، دیگری بلند می شد، پیر و جوان هم نداشت، فضا بزرگ و بود همراهی در حد مطلوب، گاهی حتی مدیحه سرایی‌ها با هم همزمان هم می‌شد و صدای زمزمه در حسینیه می‌پیچید، با صلواتی نظم حاکم شد تا سرود محفل را تمرین کنیم و هنگام حضور رهبر انقلاب همان را بخوانیم.

استقبال مرتضی طاهری از برادرش تا حضور پیشکسوتان

مداحان هم به مرور به حسینیه اضافه می‌شدند، از حاج مرتضی طاهری که بلافاصله با ورود برادرش محمدرضا به استقبالش رفت و امیر کرمانشاهی، صابر خراسانی، حنیف طاهری، مهدی رسولی، نریمان پناهی که مدتی بیمار بود و بستری در بیمارستان، که با ورودش به حسینیه همه برای احوال پرسی سراغش را می گرفتند، از آن طرف هم موسپیدان مداح اباعبدالله و اهل بیت (ع) جمع بودند کلامی زنجانی و علی انسانی و... در ابتدای حضور پیشکسوتان نشسته بودند.

سرود کم کم هماهنگ‌تر اجرا می شد و مجری درخواست داشت تا بندهایی که با عنوان «بالروح- بالدم- لبیک یا زهرا(س)» بود را با دستهای بالا آمده به نشانی شعار و لبیک نشان دهند که با استقبال هم همراه شد و تصویری جذاب در قاب دوربین‌ها حک کرد.

ما گرممان شده بود یا حسینیه با حضور افراد بیشتر، گرمای خاصی داشت که کم کم این پا و آن پا کردن‌ها شروع شد، بچه ها و نوزادانی که با مادران یا بعضا پدرانشان در حسینیه حضور داشتند بیدار شده و گاهی بیقراری می‌کردند. لباس‌ها و سربندهای کودکانه این حاضران کوچک در نوع خود رنگ و بوی خاصی به حسینیه امام خمینی بخشید.

وقتی همه برای استقبال بلند شدند

حالا کم کم احمد واعظی که اجرای برنامه را عهده دار بود از حاضران خواست نظم را رعایت کنند چرا که تا دقایقی دیگر حضرت آقا مشرف خواهند شد.

این جمله کافی بود که نظم موجود حسینیه که با نشستن حاضران رقم خورده بود از بین برود و شوق دیدار نخست همه را از جا بلند کند، این بلند شدن از جا، بی اختیار بود، ستون‌های حسینیه در برخی مواقع مانع از دید است از این رو جایی را هم که برای ثبت امروز در نظر گرفته بودم با تکان جمعیت از دست دادم، اما همچنان در انتظار ورود ایشان بودم.

و بالاخره حسینیه امام خمینی در ساعت 9:30 صبح چهارشنبه 13 دی ماه مصادف با میلاد حضرت زهرا(س) منو ر به حضور ولی امر مسلمین شد، دیداری که چهلمین سال برگزاری خود را پشت سر می‎‌گذاشت و هرسال رنگ و بویی خاص را تجربه کرده بود.

رهبر انقلاب که وارد شدند، شعارها آغاز شد و خبر از لبیکی مجدد داشت، تمامی هم نداشت، مشت‌ها بالا بود و صداها بلند از قبل، کودکان را روی دست بلند کرده بودند، همه به نوعی خشنود بودند تا اینکه حضرت آقا با جمله «خیلی ممنونم بفرمایید» از حاضران خواستند تا بنشینند تا برنامه آغاز شود.

صف اولی ها و نام های مطرح

صف اولی ها هم مداحان به نام کشور بودند از مهدی سماواتی تا حنیف طاهری و مهدی رسولی و...

قاری شروع به خواندن قرآن کرد و جو حسینیه آرامتر از قبل و همه منتطر آغاز رسمی مراسم پس از قرائت قرآن شدند.

همزمانی میلاد حضرت زهرا(س) و چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی محفل را حماسی کرده بود به نحوی که برخی از حاضران تصاویری از حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی را در دست داشتند، کل فضا شده بود به اسم حاج قاسم، حتی حضور مداحان لبنانی و عراقی و کویتی هم به این جلوه افزوده بود.

مداح کرمانی چراغ اول را روشن کرد

پا به پا می کردیم تا قرآن تمام شود، در این هنگامه حاج احمد واعظی از یک مداح کرمانی درخواست کرد چراغ مجلس را روشن کند، مجتبی رمضانی اینگونه خواند؛ فاطمه پشت و پناه شیعیان حیدر است... او اما در معرفی خود اشاره کرد که خواننده سروده «شهید گمنام سلام» است و این سروده را با همراهی حاضران و مداحان خواند.

در ادامه اما رفقای بچه محل شهید ابراهیم هادی سنگ تمام گذاشتند و ضمن انعکاس سلام ویژه جوانان این منطقه محسن عراقی گفت که آقا جانم به قول خودمون فدایی دارید.

این جمله تمام حسینیه را به وجو آورد و همه او را تشویق کردند. سن و سالش کم بود اما با حرارت خاصی اجرا می‌کرد، اینطور خواند: نور، زهرا شد و منور شد، فاطمه در نسیم چون دم زد، نفس هر گلی معطر شد...

عراقی این مدیحه سرای جوان پس  از اینکه اجرایش به پایان رسید به محل استقرارش رفت اما اندکی بعد به شعف دیدار نزدیک تر با رهبر انقلاب به سرعت خود را به رهبری رساند و با ایشان سخن گفت.

اجرای دوزبانه سلام فرمانده

اما مداح لبنانی که سرود سلام فرمانده را در لبنان و به عربی اجرا کرده بود، با قرار گرفتن پشت تریبون شروع به مداحی به زبان عربی کرد و در ادامه سرود سلام فرمانده را بخشهایی به عربی و بخش‌هایی را با همراهی حاضران به فارسی خواند.

شعر محمد رسولی همه چیز داشت/ کربلا گاهی میان غزه است

شاید یکی از اجراهایی که امروز در حسینیه امام خمینی در بند بند و مصراع به مصراع خود حاضران را به همراهی وا می داشت، اشعاری بود که «محمد رسولی» از شاعران کشورمان در محضر رهبر انقلاب خواند، او ابتدا با اشاره‌ای به میلاد دخت نبی اکرم(ص) ابیاتی را تقدیم حضرت حیدر و حضرت زهرا(س) کرد و در ادامه به ماجرای انتقام و شهادت حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد که مداحان، شاعران و بانوان در بخش‌هایی هم متاثر شدند.

شب اگر بی روح اگر تاریک بود
صبح دیدار خدا نزدیک بود

آسمان محو تماشای زمین
با چه ذوقی آمده روح الامین

با خودش بیت الغزل آورده است
عطری از روز ازل آورده است

سوره ای آورده که منهاج ماست
صبح میلادش شب معراج ماست

وحی چون باران شد و بر خاک ریخت
کوثری در ظرف ما ادراک ریخت

جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده
از نفخت فیه من روح آمده

قصه ی شیرین اعطیناست او
قاب قوسین است او ادنی ست او

او کجا و مرزهای فهم ما
غیر حیرت چیست از او سهم ما

دست شاعر را پر از مضمون کند
اهل بیت شعر را موزون کند

استعاره از خیالش یاس بود
عقل کل در جامه‌ی احساس بود

او نبوت را دلیل خاتمه است
قصه‌ی خلقت به نام فاطمه (س) است

آیه ی تطهیر عین ذات اوست
عشق از ذریه سادات اوست

هل اتی و نور و قدر و کوثر است
دخترِ... نه مادر پیغمبر است

چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او
چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او

در قیامت هم قیامت می کند
او به لبخندی شفاعت می کند

پیش او تکلیف فردا روشن است
آرمان آفرینش یک زن است

او به نام زن اصالت می دهد
چادرش عطر نجابت می دهد

خلقت از دامان زن آغاز شد
در مدینه زن تمدن ساز شد

در حقوق زن طلبکاریم ما
آی دنیا فاطمه (س) داریم ما

کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟
کیستی ای لیله القدر علی (ع؟

دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است
لاله زار بوسه‌ی پیغمبر است

از بهشت آمد جهاز ساده ات
قبله مایل بود بر سجاده ات

ما فقیریم و اسیریم و یتیم
خانه ای داری، صراط المستقیم!

خانه ای که شد خدا معمار آن
گرم تسبیحش در و دیوار آن

خانه ای که هم شهادت پرور است
هم در آن هر روز، روز مادر است

خانه‌‌ای کوچک هزاران راز داشت
وصله‌های چادرت اعجاز داشت

در دل تاریخ نورت جاری است
انقلابت نهضت بیداری است

تو ولایت را دژ عصمت شدی
یک نفر بودی و یک امت شدی

ای مزارت قاصد پیغام تو
آخرین ذکر شهیدان نام تو

با تو همراه رهایی می شوم
خواب دیدم کربلایی می شوم

چاوشی پر سوز می خواند مرا
کربلا هر روز می خواند مرا

کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست

خاک او تلفیق عشق و رنج بود
کربلا در کربلای پنج بود

از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا

صبح را تا مرز شب آورده ایم
کربلا را تا حلب آورده ایم

می کشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را

کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست

کربلا گاهی میان غزه است
سرگذشت کودکان غزه است

کربلا در قلب های مردم است
غزه آه! این کربلا چندم است

سیلی طوفان بر این کابوس باش
در میان شعله ها ققنوس باش

سنگ این آوار را سجیل کن
نقطه ی پایان اسراییل کن

زخم تو آغاز فتحی دیگر است
خون غزه از همه رنگین تر است

صبح آزادی هوایت عالی است
حیف، جای حاج قاسم خالی است

بعد او ما هم در آتش زنده ایم
هم چنان با خاطراتش زنده ایم

یادتان می آید او اینجا نشست؟
ساحلی در محضر دریا نشست

حاج صادق! یاد کن آن روز را
خواندی از دل نغمه ای جانسوز را

او همین جا، او همین جا گریه کرد
با نوای کاروان را گریه کرد

هرکه دید او را به حالش رشک برد
تا شهادت محملش را اشک برد

آشنا با گریه و درد است او
با شهادت زندگی کرده است او

السلام ای محور هنگامه اش!
ای همه حرف وصیت نامه اش

دید آرامی، نشد آشفته او
ای ستون خیمه ای که گفته او

یارت ای یار خراسانی چه شد؟
ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟

ای نگین حلقه ی یکرنگ ها
رفتی ای فرمانده دلتنگ ها

در شکوه چشم تو دریای ما
ای فراتر از دو قطبی های ما

چشم هایت، مردم بیداری ات
ای فدای رسم مردم داری ات

ظلم را تشویش ناکامی تویی
روح جمهوی اسلامی تویی!

نام تو از قبل پر آوازه‌تر
داغ تو این روزها شد تازه‌تر

آه از دی ماه! از این آه سرد
آه از دی ماه! از این ماه درد

آه از بغضی که دارد مثنوی
آه از سید رضی موسوی!

باز پروانه فدای شمع شد
بار دیگر جمع یاران جمع شد

جان فدا! با عشق جان دادی به ما
راهِ رفتن را نشان دادی به ما

این حرم گفتی بهشت مردم است
دست مردم سرنوشت مردم است

فهم ما این است از فردای نور
قله باشد استعاره از ظهور

سرنوشت حق و باطل روشن است
قله‌ی انسان کامل روشن است

اوج مقصود رسالت دیدنی است
قله ی حق و عدالت دیدنی است

قله را دیدیم، آنجا می رویم
ما ز بالاییم و بالا می‌روم

مداح: مجتبی رمضانی
شاعر: علی ذوالقدر

السلام آقای من آقای مولا دوست‌ها
السلام ای جمع عاشق ای تولا دوست‌ها

آمدم از شهر کرمان شهر زهرا دوست‌ها
تا بگویم چند خط از مدح او با دوست‌ها

باغ ما با ذکر یا زهرا گلستان می‌شود
نام او را می‌بریم و پسته خندان می‌شود

فاطمه وقتی تولد یافت، ایمان خلق شد
نور او تابید، خورشید فروزان خلق شد

اشک از چشمان او افتاد، باران خلق شد
سوی خاک ما نظر انداخت، ایران خلق شد

روز میلاد پر از نورش جنان آمد پدید
فاطمه پلکی به هم زد این جهان آمد پدید

در پی ماهید اگر، امشب زمین را بنگرید
بر رکاب عالم هستی، نگین را بنگرید

در میان بهترین‌ها، بهترین را بنگرید
سجده شکر امیرالمؤمنین را بنگرید

فاطمه چون مادرش پشت و پناه مصطفاست
شأن او را بین که دستش بوسه گاه مصطفاست

گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی
کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی

دست پروانه است همواره کلاف عاشقی
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی

فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است
مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است

فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست
در نگاهش افضل الاعمال یاریِ علیست

لذتش در زندگانی خانه داریِ علیست
بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست

می رسد دستت به دامان علی با فاطمه
سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه

فاطمه پشت و پناه شیعیان حیدر است
چادر او سایبان مردم این کشور است

مکتب زهرای اطهر نور راه رهبر است
مکتب زهرای اطهر حاج قاسم پرور است

حاج قاسم عبد زهرا بود بی حد و عدد
ذکر او هنگام سختی بود، یا زهرا مدد

مثل امروزی پرید از آشیانه یار ما
رفت پشت ابر هجران، ماه شام تار ما

همچنان می چرخد این اندیشه در افکار ما
کدخدای عده ای شد قاتل سردار ما

گرچه در بین حواریون، یهودا نیز هست
گاه مشکل ناشی از کم کاری ما نیز هست

آی مردم کاشکی اعضای یک پیکر شویم
دور باشیم از جدایی، یار یکدیگر شویم

از دو قطبی ها بپرهیزیم، همسنگر شویم
کاش مثل حاج قاسم یاور رهبر شویم

حاج قاسم را همیشه یار نیکو دیده ایم
آنچه را رهبر توقع داشت در او دیده ایم

می رسد روزی که سختی های ما آسان شود
با ظهور یار ما، هجران او جبران شود

بیشتر از هر زمان ایران ما ایران شود
بار دیگر مرد میدان راهی میدان شود

آرزو دارم که بنشینم دوباره در برش
تا بخوانم باز هم این نوحه را در محضرش

اجرای با شور و حرارت آذری

در این حین و مابین هم برای دعوت از مداح یا شاعری دیگر حاج احمد واعظی اشعار حماسی را تقدیم حضار می‌کرد. او با بیان اینکه به استقبال اجرایی به زبان آذری خواهیم رفت از «طاهر قلندری» دعوت کرد پشت تریبون قرار گیرد. او هم بخش‌هایی را به فارسی و آذری خواند.

حب زهرا تلاطم دل ماست/ فاطمه مادر قبایل ماست...

مدح مادر به مادری خوانم/ چند بیتی هم آذری خوانم

از دیارآذری زبان‌ها با اجرای امیر کرمانشاهی به مشهد رفتیم، این مداح هم ابیاتی را بخواند. امیر کرمانشاهی اینطور خواند:

سر این اسم اگر فتنه و دعواست نترس

جبهه نور اگر یکه و تنهاست نترس

روبه روی تو اگر هم همه دنیاست نترس

قصه این است بگویید به سفیانی ها

گوش کن دارد از آن سمت خبر می آید

اندکی صبر کنی وقت سحر می آید

پایان صبر و باز هم تاکید بر جهاد تبیین

صبر حاضران برای شنیدن سخنان رهبر انقلاب تمامی نداشت و اشعار واعظی هم این شوق را بیشتر می کرد تا در نهایت وصل حاصل شد و حاضران در محضر ولی خود به شنیدن نکات گوش سپردند.

مقام معظم رهبری امسال مجدداً روی جهاد تبیین تاکید کردند و حتی نام این جلسه را جلسه تبیین مجاهدانه گذاشتند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته