«ناآگاهی» بزرگترین تهدید سلامت روان
شبنم کوهی روانشناس و عضو انجمن روانشناسی ایران در گفتوگو با خبرنگار گروه سلامت خبرگزاری علم و فناوری آنا با بیان اینکه «ناآگاهی» بزرگترین تهدید سلامت روان خانوادههاست، گفت: اصلاً معنای همدلی را نمی فهمیم و باید آموزش های لازم را ببینیم و در کنار این آموزش، مشاوره داشته باشیم.
کوهی افزود: متاسفانه فکر نمیکنیم که برای ورود به جامعه و گذراندن هر کدام از مراحل زندگی نیاز به آموزش داریم، اما ازدواج میکنیم. بدون آموزش، بچهدار میشویم و بدون اینکه بدانیم در هر مرحله از رشد کودک ما چه تأثیری داریم. برای مثال مادر یا پدر کودک ۵ ساله را دعوا میکنند در صورتی که اصلا نمیدانند کودک تا سن ۶ سالگی قدرت تفکر منطقی ندارد. والدین منطقی دعوا میکنند که برای مثال چرا سس را روی مبل ریختی، در صورتی که کودک چیزی نمیبیند و فقط میبیند که نزدیکترین آدم، او را دعوا میکند. بعدها که بزرگ میشود والدین میگویند نمیدانم چرا بچه ام به یک رابطه غلط چسبیده است؟ یا چرا فرزند من مسئولیت پذیر نیست؟ اینها به این علت است که اصلا آگاهی نداریم که باید با فرزندمان چطور رفتار کنیم.
وی در پاسخ به این سوال که باید برای رفع این ناآگاهی چه کرد و کجا این آگاهی به دست میآید، گفت: متاسفانه این روزها از هر کسی بپرسید برای بهبود رابطه باید چه کار کنید و یا برای فرزندپروری و ... چه کار کنیم همه صاحب نظر هستند. اما مسئله اصلی این است که آموزش حتما زیر نظر متخصص باشد تا ببینیم این همدلی که میگویند چیست.
کوهی افزود: برای مثال از هر کسی بپرسید، آیا تو انسان همدلی هستی، میگوید نقطه ضعف من این است که خیلی مهربان هستم و همه را درک میکنم. اما زمانی که وارد بطن زندگی این فرد میشوید، متوجه میشوید که این فرد نمیداند همدلی در عمل یعنی چه. زمانی که با بچه یا همسر دعوا میکنم، همدلی یعنی چی؟ خوب گوش دادن یعنی چه و. این روزها اگر از همه بپرسید میگویند که من از صبح تا شب به حرفهای فرزندم و همسرم گوش میدهم، اما اگر از همسر و فرزند پرسیده بشود، چیز دیگری میگوید.
این روانشناس خانواده گفت: ما اصلا معنای همدلی را نمیفهمیم و باید آموزشهای لازم را ببینیم و باید در کنار این آموزش، مشاوره داشته باشیم. آدمها فکر میکنند مشاوره زمانی باید انجام شود که اتفاقی برای ما پیش آمده باشد. آن زمان واجب است، اما قبل از اینکه پیش بیاید هم لازم است. مشاوره در واقع حکم پیشگیری دارد.
وی با اشاره به اهمیت نقش مشاوره فردی افزود: با آموزش، کتاب خواندن و دوره رفتن، آموزش زیرنظر متخصص یک پیش زمینه و همزبانی با دنیای مفاهیم روان شناسی پیدا میکنیم. حالا در اتاق درمان (در خصوص نوجوان، همسر و فرزند) یاد میگیریم این مفاهیم را چطور اجرا کنیم.
کوهی با اشاره به نقش فضای مجازی و تاثیرپذیری خانوادهها گفت: یک زمانی که فضای مجازی نبود، آدمها از خیلی چیزها خبر نداشتند و بنابراین سطح انتخاب ها، توقعات و انتظارات مشخص بود. مثلا شخصی که در روستا زندگی میکرد با توجه به سطح روستایی که در آن زندگی میکرد، آرزوها شکل میگرفت. اما امروز میبینیم آدمها در آن سر دنیا چه طور زندگی میکنند، چه ارزشها و اهدافی دارند و این باعث میشود که ما دچار اضطراب شویم، احساس کنیم عقب هستیم. این مسئله دامن خانوادهها را میگیرد.
وی عنوان کرد: ما زوجهایی را در اینستاگرام میبینیم که مدام در مسافرت و خوشگذرانی هستند، بعد ما میبینیم که ما درگیر مشکلات متعدد از جمله اقتصادی و ... فرزند و مشکلات آنها هستیم. یا مثلا همسرم هر روز من را سورپرایز نمیکند، با گل به خانه نمیآید. این باعث میشود که احساس کنیم یک جای کار میلنگد. دلیل این احساس واهی این است که درگیر فضای مجازی شده ایم. البته به خیال خودمان همه چیز را میبینیم. چون ما عادت داریم قشنگی هایمان را قاب کنیم.
کوهی ادامه داد: بدیهی است ما دعوای آدمهای مجازی را نمیبینیم. هیچ وقت زندگی نرمال و صورت بدون آرایش آنها را نمیبینیم. در اینجا آموزشهای روان شناسی خیلی مهمتر میشود.
این روانشناس خانواده افزود: مهمترین کار این است که آدمها بدانند زندگی گاهی سختیهایی دارد و قرار است در سختیها کنار هم باشیم. البته منظورم این نیست که اگر همسرتان شما را کتک زد و خشونت خانگی داشت و خیانت کرد باید تحمل کرد. اما یک زندگی ممکن است دعواهای بدی داشته باشد و ممکن است فرزندتان مسیری را انتخاب میکند که شما اصلا دوست نداشتید که چنین انتخابی داشته باشد و ...، اما اینها مسائلی است که در هر زندگی وجوددارد و باید بدانیم که آنها را باید حل کنیم، نه اینکه تحمل کنیم، یا رها کنیم یا نه اینکه با همسر و بچه دعوا کنیم، زیرا زندگی سختیهایی دارد که باید آنها را بپذیریم و سعی در اصلاح آن داشته باشیم و خانواده را حفظ کنیم؛ چراکه این خانواده با دردها زیباست و گرنه در خوشیها و مسافرتها همه هستند. زمانی که شما واقعا یک دردی را دارید و با یک نفر سختی را پشت سر گذاشتید، آن آدم ارزشمند است و آن فرد به شما حس امنیت میدهد و حس خانواده را القا میکند.
وی در رابطه با بزرگترین خطری که روابط خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد، گفت: مهمترین دلیل به هم ریختن خانواده «خشم درمان نشده» است. زمانی که به عنوان همسر و فرزند با شما دعوا میکنم (خصوصا فرزندان در دوره نوجوانی) حتی اگر مسئله کوچک باشد، تأثیری که در من میگذارد بزرگ است. این خشم است که همه چیز را از جمله صمیمیت، رابطه جنسی، تفریح، خوشگذرانی و رابطه به عنوان یک نقطه امن برای همسر و فرزند را از بین میبرد و نقطه شروع خیانت و سردی عاطفی در خانواده است. جایی که همه چیز تمام میشود.
وی در پاسخ به این سئوال که برای رفع این خشم چه باید کرد، گفت: اولا باید مهارت فردی به عنوان پذیرش و جداسازی افکار داشته باشیم که اینها مهارتهای حوزه آگاهی و آموزش است و باید بدانیم که «رابطه» سختیهای خودش را دارد و «خشم» جزئی از رابطه است، اما باید بدانم که چطور این خشم را در خودم و ذهن و رابطه حل کنم.
کوهی افزود: بعد از اینکه فهمیدم چطور در خودم و ذهنم مشکل را حل کنم حالا باید یاد بگیرم چطور با همسر و فرزندم حل کنم. نحوه «درست صحبت کردن» و «گوش دادن» یک مسئله بسیار مهم و بزرگ است و تکنیکهای مختلف دارد. خوب گوش کردن ویژگیهای مشخص دارد. گاهی اوقات به همسر خود میگوییم مشکل کجاست؟ تا صحبت میکنم شروع به حمله میکنیم. میگوید چرا میپرسی وقتی نمیخواهی بدانی. بعد اگر بپرسید میگوید من همیشه به همسرم گوش میدهم. اول باید یاد بگیریم و بدانیم که در موقعیت چطور از آن استفاده کنیم. نحوه درست گفتگو را بدانیم.
این روانشناس به یکی از بحرانهای خانوادههای ایرانی اشاره کرد و گفت: بحران خانوادههای ایرانی «آرزوهای از دست رفته والدین» است که میخواهند فرزندان آنها را دنبال کنند و حتی همسرانشان با ملاکهای آنها زندگی کنند. تفکر سنتی که ما داریم این است که راه یکی است و آنچه من میدانم درست است. یک مقدار باید ذهن را باز کرد و اجازه بدهیم که آدمها مسیر فردی و شکوفایی خودشان را داشته باشند. والدین باید استعداد فرزند را بشناسند و اجازه بدهند به جای «کنترل گری» و «تسلط روی زندگی»، اضطراب را بپذیریم و کنترل را برداریم و اجازه بدهیم خانواده با وجودی که هر کدام مسیر خود را میروند، در کنار هم باشند.
وی افزود: همه خانواده به «تراپی» احتیاج دارند. یک پدر و مادر شاد، خانواده شاد میسازند. یعنی هم باید فردی و هم به عنوان یک پدر و مادر و زوج سالم و هم به عنوان خانواده که تربیت مناسبی برای فرزند داشته باشید تا فرزند شما بتواند آدمی شاد و خوشحال رشد کند و مسئولیت پذیر باشد. تراپی در هر جنبه فردی، زوجی و خانواده خیلی مهم است و میتواند در تمام ابعاد (درآمد خانواده، سلامت فیزیکی و روان خانواده و ازدواج و شغل و آینده فرزند) تأثیرگذار باشد.
انتهای پیام/